...

29 October 2025

بازی کهنه، بازیگران نو: طالبان در جستجوی ایجاد توازن در روابط خود با چین و امریکا



در ۱۹ سپتامبر، دونالد ترامپ، رئیس‌ جمهور ایالات متحده بار دیگر خواست خود را برای باز پس گیری پایگاه هوایی بگرام در افغانستان تکرار کرد. او با اشاره به نزدیکی این میدان هوایی به تأسیسات هستوی چین هشدار داد که اگر طالبان با او موافقت نکنند، برای آنها «اتفاقات بدی خواهد افتاد». در واکنش، طالبان اعلام کردند که حاضر به مذاکره بر سر «استقلال و تمامیت ارضی» کشور نیستند. چین نیز از تمامیت ارضی افغانستان حمایت کرد و مخالفت خود را با نظامی‌ سازی مجدد منطقه توسط غرب را ابراز کرد.

اما در پشت صحنه، طالبان و آمریکاییها در حال عادی ‌سازی روابط خود هستند. اخیرا طالبان به ‌عنوان بخشی از روند عادی‌ سازی، درباره تبادل زندانیان مذاکره کردند. طالبان در حال بازنگری در حدود و ثغور روابط خود با چین هستند، بویژه پس از آنکه چین و روسیه در جریان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران، حمایت چشمگیری از تهران نکردند. طالبان میخواهند روابط خوب با ایالات متحده داشته باشند و با نزدیکی بیش از حد به چین، امریکا را تحریک نکنند.

افغانستان قرنهاست که میان امپراتوری ‌های رقیب روی طناب باریکی راه میرود. از «بازی بزرگ» بریتانیا و روسیه در قرن نزده تا رقابت جنگ سرد میان آمریکا و شوروی در قرن بیستم، حاکمان افغانستان برای حفظ حاکمیت و کسب امتیاز به سیاست حفظ توازن میان این قدرت ها متکی بوده ‌اند—گاهی موفق شده اند و گاهی هم زیر فشارهای بیرونی و درونی از هم پاشیده اند.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سیاست خارجی افغانستان به‌ شدت تحت نفوذ بریتانیا بود تا نفوذ روسیه در شمال، آن سوی آمودریا، محدود بماند. زمانیکه امان الله خان در سال ۱۹۱۹ استقلال افغانستان را اعلام کرد، سلطنت او از هم پاشید. بطور مشابه، ظاهر شاه پس از جنگ جهانی دوم میان دو قدرت آمریکا و جماهیر شوروی تعادل برقرار کرد. اما وقتی محمد داوود خان کوشید نفوذ جماهیر شوروی را کاهش داده و به آمریکا نزدیک شود، نیروهای طرفدار شوروی در ۱۹۷۸ کودتا کردند و افغانستان وارد دهه ها جنگ شد.

حالا طالبان تلاش میکنند همان بازی را این بار میان چین و ایالات متحده، تکرار کنند. پس از خروج آمریکا در ۲۰۲۱، روابط چین و طالبان شاهد رشد چشمگیری بود. از گسترش روابط دیپلماتیک شروع تا امضای قراردادهای سرمایه‌ گذاری، این روابط به نظر میرسید که توسعه پیدا کرده و به یک رابطه استراتژیک درازمدت تبدیل گردد. در ماه جنوری ۲۰۲۳، طالبان با شرکت نفت و گاز آسیای مرکزی و شینجیانگ (CAPEIC) قراردادی ۲۵ ساله برای استخراج نفت حوزه آمودریا امضا کردند. این قرارداد به ‌عنوان یک نقطه عطف در روابط دو کشور مطرح شد و اشتغال ‌زایی و ادغام منطقه ‌ای را نوید میداد. اما در اواسط ۲۰۲۵، این قرارداد بهم خورد و یک نقطه عطف دیگر در سیاست چین و طالبان در حال رقم خوردن است.

در اگست ۲۰۲۵، مقامات طالبان ۱۲ کارگر چینی که در پروژه نفتی آمودریا دخیل بودند را بازداشت کرده، پاسپورت آنها را ضبط و فعالیت‌ شان را متوقف کردند. هشت نفر آنها اوایل سپتامبر آزاد شدند اما چهار تن دیگر هنوز در بازداشت‌ طالبان به سر می برند. طالبان شرکت چینی را به نقض تعهدات قراردادی، بویژه عدم پرداخت حق‌الامتیاز متهم میکنند. در مقابل، منابع چینی، طالبان را علاقمند به بازبینی قرارداد تحت شرایط ناعادلانه متهم کرده و رفتار آنها را «سارقانه» خواندند.

مناقشه بر سر تطبیق پروژه نفتی آمودریا نشان‌ دهنده عدم تقارن آشکار میان دو کشور است. برای طالبان، چین منبع مشروعیت و سرمایه ‌گذاری است. برای چین، افغانستان منبع خطرات راهبردی است. در حالیکه طالبان بارها از چین خواسته ‌اند سرد خانه ها برای میوه جات در این کشور بسازد، پرواز مستقیم میان شهرهای دو کشور برقرار کند و از ایجاد مناطق صنعتی حمایت کند، پاسخ چین اما سرد و محتاطانه بوده است.

منطق امنیت‌-محور در روابط چین با طالبان غالب است. از سال ۲۰۲۱، چین بر حضور بیش از ۲۰ گروه شبه ‌نظامی فراملی در افغانستان، بویژه جنبش اسلامی ترکستان شرقی، انگشت گذاشته و خواهان طرد و تضعیف آنها توسط طالبان هستند. بر اساس گزارشی «ایراف»، بین ۱۵ تا ۳۵ هزار جنگجوی اویغور و خانواده ‌های شان در ولایات شمالی چون تخار، قندوز، بدخشان و نورستان سکونت دارند. در سفر اخیر وزیر خارجه چین به کابل که در  ماه اگست امسال انجام شد، وانگ یی ظاهرا از طالبان خواسته بود که جنگجویان اویغور را از صفوف خود اخراج کنند—درخواستی که پیامدهای مهمی برای آینده روابط این دو کشور خواهد داشت.

چین سفیر منصوب طالبان را پذیرفته اما از به‌ رسمیت شناختن طالبان به عنوان دولت رسمی افغانستان خودداری میکند. چینی ها گزینه ‌های دیپلماتیک خویش را باز گذاشته اند. در عین حال چین به همکاری خود با طالبان از طریق نهادهایی مانند سازمان همکاری شانگهای ادامه میدهد، هرچند سطح مشارکت طالبان در آن به صورت روشن تعریف نشده است.

در جهان که انارشی حرف اول را میزند، اتحاد های منطقوی و بین المللی سیال بوده و بر اساس منافع ملی ‌شکل میگیرند. طالبان اکنون بیش از پیش به تعامل با ایالات متحده تمایل دارند، اما میخواهند مناسبات خود را نه به ‌عنوان تسلیم شدن به ایالات متحده بلکه به‌ عنوان روابط متقابل میان کشورهای مستقل باز تعریف کنند. افغانستان تاریخ طولانی و پیچیده ای با قدرت‌ های غربی دارد: از تجاوز های بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی تا حمایت آمریکا از مجاهدین و اشغال بیست‌ ساله آمریکا. طالبان، با وجود جزم‌ اندیشی ایدئولوژیک خود، با کشورهای غربی بیگانه نیستند. در مقابل، چین برای طالبان «سرزمین ناشناخته» است—همسایه بدون ‌هیچ نوع پیوند فرهنگی، مذهبی یا تاریخی مشترک.

چین که میخواست پس از خروج امریکا و متحدان اش افغانستان به «ابتکار کمربند و جاده» ادغام شود، اکنون در روابط خود با طالبان با مشکلات روبرو شده است. طالبان نیز سیاست خود را با بازگشایی باب گفتگو با آمریکا و با بازنگری در استراتژی چین-محور خود باز تعریف میکنند.

هنر بقا برای طبقه حاکم در افغانستان همواره در این بوده که میان رقابت قدرت‌ های بزرگ توازن ایجاد کند. در سال ۲۰۲۵، بار دیگر این هنر به آزمایش گذاشته شده است. اینکه طالبان بتوانند این موازنه ظریف میان شرق و غرب، میان نیازهای اقتصادی و ایدئولوژی سیاسی را حفظ کنند یا نه، هنوز روشن نیست.

درباره نویسنده: دکتر رستم علی سیرت پژوهشگر در عرصه مطالعات خاورمیانه، آسیای جنوبی و آسیای مرکزی است. او رقابت چین و آمریکا در منطقه را مطالعه میکند. ایمیل: [email protected]


Original: Rustam Ali Seerat. 2025.‘Old Game, New Players: Taliban Balances between China and the United States’. Commentary. Centre of Excellence for Himalayan Studies. 23 September.
Translated by Rustam Ali Seerat